مثل خیلیهای دیگر، عشق فوتبال بود. اوایل همهچیز جنبه تفریح و سرگرمی داشت، اما رفته رفته ماجرا برایش جدی شد. عشق به فوتبال و فوتبالیست شدن در رگ و خون بیشتر پسر بچههاست، اما جهتدهی درست علایق، نتیجهاش را شیرین میکند؛ اینکه مسیر آینده را از کودکی مشخص میدانی و با هدف گام برمیداری. حالا استعداد و پشتکار را هم کنارش بگذاری موفقیت حتمی میشود. سجاد عادلیپور از آن دسته ورزشکارانی است که فوتبال را مثل خیلی پسربچههای محلات نیمهبرخوردار شهر از زمینهای خاکی محل زندگیاش شروع کرد.
بچههایی که با چند پاره آجر و توپی پلاستیکی ساعتها دلخوش و سرگرم بودند. گاه خودشان را در قد و قواره خداداد عزیزی میدیدند و گاه در رؤیای رونالدو بودن پا به توپ میشدند، البته خیلیها نشان دادهاند این اتفاق خیلی دور از باور نیست، مثل سجاد عادلی پور که امروز در زمره بازیکنان مطرح تیم امید فوتسال کشورمان قرار دارد.
متولد 16شهریور سال1379 هستم؛ اهل محله طلاب در یکی از خیابانهای مفتح. بیشتر بچههای طلاب ورزشی هستند، حالا فوتبال و فوتسال یا ورزشهای رزمی. هنوز به مدرسه نمیرفتم که با بچههای محله پولهایمان را روی هم گذاشتیم و توپ پلاستیکی آبی رنگی تهیه کردیم و با چه اشتیاقی بازی میکردیم. پیه همه چیز بازی را به جان مالیده بودیم. شیشه شکستنها و کتکهایی که در انتظارمان بود. البته فقط شیشه شکستن نبود، زمین خوردن و پاره شدن لباس و خاکی شدنش حتمی بود. آن وقت ما بودیم و نگاههای غضبناک مادر که انتظارمان را میکشید.
پدر علاقه زیادی به فوتبال داشت و حتی زمانی که عضو تیم نبودم برای دیدن بازی ما کنار زمین میآمد و تشویقم میکرد. یادم هست یکی از تعطیلات تابستانی پدرم در روزنامه آگهی انتخابی تیم فوتبال نونهالان مدرسه ابومسلم را میبیند. چون از علاقهام به فوتبال خبر داشت، در روز مقرر من را به باشگاه تختی برد و آنجا بعد آزمون از بین صدنفر، به عنوان اولین نفر انتخاب شدم. با آنکه 8سال بیشتر نداشتم، اما چون به این بازی علاقه داشتم تمرینات سخت اذیتم نمیکرد. هفتهای 3روز تمرین داشتیم.
در رده نونهالان ابومسلم که بودم تیممان چندبار قهرمانی استانی را تجربه کرد. چند سالی از حضورم در آن نمیگذشت که بهعنوان ذخیره و کمکی به تیم سایپای مشهد دعوت شدم و در مسابقات دانشآموزی زیر 12سال کشور برای این تیم بازی کردم. در این بازیها مقامی کسب نکردیم اما تجربه خوبی بود. در ادامه فوتبال را با حضور در تیم مدرسه و شرکت در مسابقات ادامه دادم.
فوتبال دنیای پرپیچ و خم و تقریبا پرحاشیهای دارد که برخی از آنها دلزدهام میکرد
دورهای که عضو تیم نوجوانان ابومسلم خراسان بودم، به دلایلی تصمیم گرفتم برای همیشه از دنیای فوتبال خداحافظی کنم. فوتبال دنیای پرپیچ و خم و تقریبا پرحاشیهای دارد که برخی از آنها دلزدهام میکرد. یکی دو سال بعد در پانزده سالگی از طریق یکی از دوستان مدرسه وارد تیم فوتسال «موعود پیرادل» مشهد شدم. آقایان محمدی و فیضی که مربی و سرپرست تیم بودند خیلی به من برای راه افتادن در این رشته کمک کردند. 4سال در این تیم بازی کردم. تیم موعود جزو تیمهای پایه برتر بود. تمرینات در سالن بهشت انتهای بولوار مفتح انجام میشد. اولین مزه قهرمانی را هفده سالگی با این تیم تجربه کردم.
سال آخر هنرستان عضو تیم فوتسال مدرسه بودم. آن سال تیم فوتسال تربتحیدریه در رقابتهای دانشآموزی استان قهرمان شده بود. به سفارش ناحیه5 مشهد از من بهعنوان بازیکن کمکی برای بازی در تیم دعوت شد. این مسابقات در شیراز بود و تیم سوم شدیم. همان سال زمان انتخابی تیم ملی برای حضور در المپیک بود. 700نفر داوطلب بودند که من و 9نفر دیگر برای حضور در بازیهای المپیک انتخاب شدیم.
رشته تحصیلیام را با توجه به علاقهام در هنرستان و رشته تربیتبدنی انتخاب کردم. در دانشگاه همین رشته را ادامه دادم و اکنون سال آخر رشته کاردانی تربیتبدنی هستم. از وقتی به عنوان یکی از اعضای تیم ملی فوتسال انتخاب شدم درمسابقات زیادی شرکت کردم. اولین آنها مسابقات چهارجانبه ایتالیا در شهر تریسته بود که رتبه نخست را کسب کردیم. بعد برای شرکت در مسابقات المپیک راهی آرژانتین شدیم.
در این مسابقات، سوم گروه شدیم و از آن صعود نکردیم. برزیل، کاستاریکا، جزایر سلیمان و روسیه تیمهای همگروه بودند که ما به برزیل و روسیه باختیم و از کاستاریکا و جزایرسلیمان بردیم. بعد از این مسابقات مقدماتی آسیایی در ازبکستان برگزار شد. در این رقابتها مقابل ازبکستان و افغانستان بازی داشتیم که از هر 2تیم بردیم و به عنوان تیم اول به دور نهایی قهرمانی آسیا صعود کردیم. قبل از رقابتهای آسیایی هم برای برگزاری یک دوره مسابقه به چینتایپه سفر کرده و عنوان سومی را کسب کردیم.